هستی ساداتهستی سادات، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره

فندوق کوچولوی مامان وبابا

اولین لاک زدن ...

قربون اون دستای ناااااااازت امروز چهارشنبه 25 بهمن 1391 برای اولین بار رو ناخن های نازت لاک زدم اول شمارو خوابوندم بهد برات لاک زدم راستی امروز ولنتابن هم  بود ( ولنتاینت مبااااااااااااارک عشقِ من) امروز  تولد دایی جونتم بود از همینجا تولدشو تبریک میگیم ...
26 بهمن 1391

بزرگ شدن هستی ...

بعدِ غذا میگم هستی خدارو شکر کن دوتا دستای کوچولوتو میبری بالا ایییییییییی جونم بعد اینکه میری پشت هر چی بعد سرتو میاری بیرون و میگی دَ بعدشم اینکه دماغ مارو میگیری و ما باید بگیم مَگ مَگ کلییییی ذوق میکنیییی بعد میری پیش این صندلی هایی که تاب میخوره و میگی تا تا (یعنی تاب تاب عباسی) دوست داااااارم دخترم ...
12 بهمن 1391

دختر گلم ...

این روزا خیلی حس خوبی دارم واقعا از دیدن تو و کارای بامزت لذت میبرم و تمام خستگی از تنم میره دختر من خیلیییییی خانووم شدی و آروم البته بعضی وقتها به خاطر دندونت یه کم بی قراری ولی در کل خیلیییییییی خوب شدی ماشالاااااااااا  و اما عکسای دختر گلم قربون اون انگشتِ اشارت که همش به خاطر دندونت تو دهنته اصلا تل دوست نداری هستی و عروسکش فدای ذوق کردنت   ...
12 بهمن 1391

بزرگ شدن هستی جووونم ...

  سلام به دختر شیرینم اول از همه میخوام خدارو شکر کنم به خاطر وجود هستی تو زندگی ما واقعا دارم از بودن در کنار دخترم وبزرگ شدنش لـــــــــــــذت میبرم خوب و اما این روزهای هستی کلماتِ جدیدی یاد گرفتی : عَتس=عکس آب=آب بووووا=جوراب دیدی=دیدید (ماشین اسباب بازی) و اینارو هم که قبلاََ میگفتی: دَتس=دست بابا=بابا تیش=جیش بَق=برق   میگم گوشت کو؟ گوشتو نشون میدی جدیداََ هم قهر میکنی و سرتو میزاری زمین خییلیییی دوست داری خودت غذا بخوری تا غذارو میزارم پیشت اینقدر ذووووق میکنی و پیشی میشی و قشنگ مثل یه دختر گل غذاتو میخوری فعلا همینارو یادمه هستی روز با روز دار...
9 بهمن 1391

سومین و چهارمین دندوووون ...

هوووورررااااااا مبااارکت باشههههه گلم 2تای بالایی سمتِ چپیه تازه لثت پاره شده و سرش داره میاد بیرون ولی راستیه لثت سفید شد و هنوز بیرون نیومده الهیییییییییی بمیرم دختر ناااااازم همش انگشت اشارت تو دهنته ...
6 بهمن 1391
1